کد مطلب:155183 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:245

احیای سنت و بدعت ستیزی
محور اساسی كلمات امام راحل «ره» درباره قیام سیدالشهدا (ع) «احیای سنت واز بین بردن بدعت» است. تكیه امام بر این نكته جای تأمل دارد و برجستگی آن را نشان میدهد. امام «ره» می فرمایند:

- (یزید) عهد خدا را شكسته است و سنت پیامبر را مخالفت كرده است و حرمات الله تعالی را نكث كرده است. (صحیفه نور -ج 4 - ص 42).

- آنها میخواستند اصل اسلام را از بین ببرند و یك مملكت عربی درست كنند.

(صحیفه نور -ج 13 -ص 58).

- اگر نبود این نهضت...، یزید و اتباع یزید اسلام را وارونه به مردم نشان می دادند (صحیفه نور - ج 17 ص 58).

كربلا نهضت احیای سنتها و زدودن بدعتها و انحرافهای دینی و سیاسی بود.

امام (ع) مفاهیم مكتب اسلام را از میان رفته می دید چرا كه معاویه پس از صلح با امام حسن (ع) و آسوده شدن از جانب او، برای بقای خود و جلوگیری از سقوط سلطنت فاسد خود و حفظ آن در خاندان خود، با شدت هر چه تمامتر به تحریف اسلام و آلودن مكتب دست زد. برای نابودی ایدئولوژی اسلامی و تحریف آن به صورتی كه معارض با سلطنت او و فرزندش نباشد. سعی بسیار كرد و در این كار نیز توفیق یافت.

جعل حدیث از راه تهدید، تطمیع و خریداری حدیث دروغ به نقل از پیامبر (ص) و نیز دگرگون سازی احادیث نبوی و توجیه آنها به نفع بنی امیه و علیه اهل بیت عصمت و طهارت (ع) و به تعبیر استاد شهید مرتضی مطهری استخدام عامل روحانیت به وسیله علمای سوء [1] كاری رایج شد. از سوی دیگر بنی امیه با سازماندهی جریانات اعتقادی انحرافی و ایجاد فرقه های مذهبی به نام اسلام مثل «مرجئه» و «جبریه» حكومت خود را توجیه میكردند؛ حتی معاویه اغلب برای توجیه حكومت خود به آله كریمه «یؤتی الملك من تشاء» استناد می جست و یزید نیز در وقت آوردن سر مبارك امام شهیدان (ع) نزد او، آیه شریفه «قل اللهم مالك الملك» (آل عمران -26) را خواند. احیای ارزشهای قومی و قبیله ای، دامن زدن به آتش امتیازات و تعصبات نژادی و مفاخرات قومی، باب كردن طعن و هجو قبایل نسبت به یكدیگر و فضیلت عرب بر عجم و قریش بر غیر قریش، ترویج اشعار، خاصه اشعار جاهلی به جای قرآن و حدیث ونیز ترویج باورها و سنتهای جاهلیت كه با روح دیانت پیامبر مخالفت داشت، از دیگر كارهای معاویه و بلكه بنی امیه بود، برای نمونه ابن خلكان ضمن شرح حال ابوعبیده نحوی مینویسد:

و ذكر المبرد فی كتاب الكامل ان معاویة بن ابی سفیان الاموی قال: اجعلوا الشعر اكبر همكم و اكثر آدابكم فان فیه مآثر اسلافكم و مواضع ارشادكم» [2] و سپس به ذكر خاطره ای از معاویه می پردازد كه در هنگامه كارزار و سخت شدن جنگ بر او، قصد فرار داشته اما با یادآوری یكی از اشعار جاهلیت، دوباره به جنگ روی آورده است.

جاحظ امویان را نخستین كسانی میداند كه آشكارا در تاریخ اسلامی، رسوم و آداب غیر اسلامی را بدعت گذاشتند و كوشیدند تا از شاهنشاهی ایران و بیزانس تقلید كنند و خلافت را به امپراتوری كسری و قیصر تبدیل سازند. [3] اسلام آوردن امویان صرفا به خاطر حفظ مصالح و منافع شخصی خودشان بود. اسلام را نه به عنوان دین بلكه به مثابه عاملی برای رسیدن به مطامع خود قلمداد می كردند. ابو سفیان پس از به خلافت رسیدن عثمان، سخنی دارد كه نشانگر عمق دشمنی او با اسلام و نگرش و تلقی او از دین است. در روز اول خلافت عثمان گفت: «یا بنی امیة تلقفوها تلقف الكرة، اما والذی یحلف به ابوسفیان لا جنة و لانار» [4] و چه خوب به نصیحت ابوسفیان گوش كرده، عمل كردند.

معاویه به موازات ایجاد انحراف در عرصه نظری از طریق تحریف در ایدئولوژی، در عرصه اجتماعی نیز با ایجاد رعب و وحشت به مهار توده ها دست زد و با برافروختن آتش اختلاف نژادی و طبقاتی و كینه های قومی و قبیله ای به روشهای مختلف در سركوب مخالفان كوشید؛ با جاسوسی، ترور، مسموم كردن، كاهش مستمری مردم عراق و افزایش مستمری اهل شام با این توجیه كه بیت المال در اختیار امام است و هر چه خود خواهد میكند...

پس از معاویه، یزید كه با تربیت قبیله ای و در بیابان پرورش یافته و از سیاست، بویی نبرده بود، خلافت را بدست گرفت. او از اسلام هیچ نمی دانست. علنا مجلس شراب و لهو و لعب برپا میكرد و مرتكب اعمالی میشد كه با حیثیت دین و خلافت دینی مخالف بود. در «مروج الذهب» مسعودی چنین میخوانیم: «او مردی عیاش بود. سگ و میمون و یوز و حیوانات شكاری نگه میداشت. شرابخواره، و همواره به لهو و لعب سرگرم بود. میمونی داشت كه كنیه او را ابوقبیس گذارده بود و او را در مجلس شراب خود مینشانید و متكایی برایش می نهاد و گاه او را بر خر وحشی تعلیم یافته ای كه زین و لگام داشت می نشانید و آن را به مسابقه با اسبان وامی داشت. ابوقبیس قبایی از حریر سرخ و زرد به تن و كلاهی از دیبای الوان به سر داشت. خر وحشی نیز به زینی از حریر سرخ منقش و رنگارنگ مزین بود. اما این سبكسریها و زشتكاریهای او نه تنها از سوی اطرافیانش تقبیح نمیشد بلكه آنان برای خوشامد وی پیوسته زبان به مدح و تمجید می گشودند و شاعران درباری برایش مدیحه های گوناگون می سرودند.» [5] یزید پس از وارد شدن اهل بیت با حال اسارت به شام، در هنگام زدن چوب بر دندانهای سر مبارك اباعبدالله (ع) شعری را از عبدالله زبعری میخواند كه بیانگر عمق بی اعتقادی او بود:



لعبت هاشم بالملك فلا

خبر جاء و لا وحی نزل [6] .



بنی هاشم با پادشاهی و سلطنت بازی كردند. نه خبری آمد و نه وحیی از آسمان نازل شد. در جای دیگر با به سخره گرفتن دین و احكام و شعایر آن میگوید: اگر شراب در دین محمد حرام است تو آن را با دین مسیح بنوش. [7] .

در آن روزگاران می بینیم كه دینداران حقیقی در اقلیت به سر میبردند. ارزشهای جاهلی كه پیامبر در قلع و قمع آنها و دگرگونی آنها به شعایر دینی تلاش بسیار كرد، دوباره سر برآورده، حیات مجدد یافتند. رقابتها و دسته بندیهای قومی و قبیله ای آغاز شد و كوتاه سخن اینكه اسلام رنگ دیگر یافت و چهره پاك و نورانی آن زیر پرده زر و زور و تزویر بنی امیه پوشیده ماند و جلوه وارونه و دگرگون آن نمود پیدا كرد و به تعبیر امام خمینی «ره»: «اینها میخواستند كه الله را بردارند و طاغوت را جایش بنشانند، همان مسایل جاهلیت و همان مسایل سابق» (صحیفه نور -ج 7 - ص 37) «اینها پدر و پسر، اسلام را وارونه داشتند نشان میدادند» (همان. ص 230).

امام (ع) حركت احیاگری خود را از زمان معاویه آغاز كرد. در سال 58 هجری دو سال قبل از هلاكت معاویه در منی خطبه ای خواند و در آن با ذكر شمه ای از فضایل أمیرالمؤمنین علی (ع) و خاندان عصمت و طهارت و با بیان اهمیت امر به معروف و نهی از منكر، مردم را به آن فراخواند. با مورد خطاب قرار دادن علما، وظیفه آنان را در مقابل ظلم و ستم بیان كرد. توجه به معنای خطبه و فقرات شریف آن و نیز جو اختناق و وحشت و خفقان حاكم بر جامعه اسلامی آن روز، چه بر علما و چه بر عوام، اهتمام امام (ع) را به بازگرداندن مكتب اصیل به راه صحیح و جلوگیری از انحرافها نشان میدهد. [8] .

امام (ع) در پاسخ به پیشنهاد مروان بن حكم مبنی بر بیعت با یزید كه به زعم او به خیر و صلاح امام و به نفع دین و دنیای ایشان است، با خواندن آیه استرجاع (انا لله و انا الیه راجعون) فرمود، حال كه امت به فرمانروایی مثل یزید گرفتار شده باید فاتحه اسلام را خواند. [9] این سخن، گویای عمق فاجعه و فساد و نیز ژرف بینی و درایت و شجاعت امام (ع) است.

در وصیت معروف امام (ع) خطاب به برادرش محمد حنفیه پس از شهادت به الوهیت و رسالت و بهشت و دوزخ و روز قیامت و حشر، چنین میخوانیم: «من از روی سركشی و خودخواهی و سرپیچی و برای فساد و ستمگری از مدینه خارج نشده ام بلكه خواسته من از سفر، اصلاح مفاسد در امت جدم رسول الله (ص) است» میخواهم... سیره و روش جد و پدرم را سیره و روش خودم قرار دهم (و سنت و قانون جد و راه و روش پدر را احیا كنم)». [10] .

حدود پنجاه سال از رحلت پیامبر (ص) بر مردم گذشته است. در طول این مدت جز چند سالی كه خلافت را علی (ع) عهده دار بود - و البته عمده دوره خلافت ایشان به جنگ با ناكثین و قاسطن و مارقین گذشت -سنت پیامبر (ص) دگرگون شده و شكل دیگری به خود گرفته بود. جو خفقان بار حاكم، عالمان را ملجم و جاهلان را مكرم می داشت و علاوه بر ظلم و ستم اموی، فساد شیوع یافته و احكام اسلام تغییر یافته بود و به تعبیر امام راحل «ره» می رفت كه مكتب «با كجرویهای تفاله جاهلیت و برنامه های حساب شده احیای ملی گرایی و عروبت... محو و نابود شود... و اسلام و وحی را به انزوا كشاند.» (صحیفه نور ج 12 - ص 181).

در نامه ای كه پس از ورود به مكه، خطاب به مردم بصره و سران قبایل آن شهر نگاشت، اشاره میكند كه «من شما را به كتاب خدا و سنت پیامبر فرامی خوانم چرا كه در حال حاضر با وضعیت موجود، سنت پیامبران از میان رفته و بدعتهای جاهلی جای آن را فراگرفته است.» [11] .

نیز پس از روبرو شدن با سپاهیان حر، در یكی از منازل، خطاب به آنان با استناد به حدیثی از حضرت رسول (ص) چنین میگوید: «ای مردم پیامبر خدا فرمود: هر كس با ستمگری روبرو شود كه حرام خدا را حلال شمرده و پیمان الهی را در هم شكسته و با سنت پیامبر مخالفت میكند، در میان بندگان خدا با گناه و دشمنی عمل میكند ولی او در مقابل چنین سلطانی باكردار یا گفتار اظهار مخالفت نكند بر خداوند است كه او را در محل عذاب آن سلطان داخل كند. آگاه باشید كه اینان (بنی امیه) پیروی از شیطان را بر خود لازم و اطاعت از رحمان را ترك نموده اند. فساد را ترویج و حدود الهی را تعطیل كرده اند. فی ء را به خود اختصاص داده، حرام خدا را حلال و حلال را حرام شمردند.» [12] .

این عبارات بدون شرح و تفصیل، بیانگر وخامت اوضاع جامعه مسلمانان در آن روزگار است. حكومت اموی با ملعبه قرار دادن اسلام و تشبث ظاهری به آن و با نام خلافت رسول الله (ص)، تیشه به ریشه دین میزند و به تغییر و تحریف احكام اسلام و قوانین پیامبر و بازگردانیدن خرافات و باورهای جاهلی همت میگمارد و امام (ع) با تعبیر «من رأی» وظیفه ء عموم مسلمین و خصوصا عالمان دینی را بیان میكند.

امام (ع) پس از ورود به كربلا در دوم محرم سال شصت و یك هجری در اولین خطبه خود، اوضاع دگرگون زمان، آشكار شدن زشتیها، سركوبی نیكیها و زندگی ننگین و ذلت بار مردم را، كه نه به حق عمل و نه از باطل جلوگیری میشود، بیان میكند و مرگ را سعادت و زندگی با ستمكاران را رنج و نكبت میشمارد. [13] .

از مجموع این مطالب درمی یابیم كه امام (ع) برای حفاظت از كیان اسلام و حمایت از آن و جلوگیری از محو نام خاندان رسول خدا نابودی اسلام و هدر رفتن زحمات پیامبر خاتم به پاخاست و در راه احیای سنت اصیل و از بیان برای بدعتها از همه چیز خود گذشت. او با پیرایش باورهای جاهلی از دامن دین و نیز پیرایش ارزشها و سنتهای فرهنگی منافی با روح دین در جامعه دینی آن روز و هر روز سعی در خالص سازی دین و توانا ساختن آن كرد. تعبیر «الاسلام نبوی الحدوث و حسینی البقاء» مشهور است. پیامبر علت موجده ء دین و ائمه ء هدی علل مبقیه ء دین شریف هستند. امام راحل «ره» معتقدند «كه سیدالشهدا مذهب را بیمه كرد، با عمل خودش اسلام را بیمه كرد» (صحیفه نور، ج 10، ص 216) «و این حركت اسلامی -سیاسی بود كه بنی امیه را از بین برد و اگر این حركت نبود اسلام پایمال شده بود.» (صحیفه نور، ج 18، ص 140).


[1] رك: حماسه حسيني. ج 3 ص 28.

[2] همان. ص 77 به نقل از تاريخ ابن خلكان، ج 4 -ص 328.

[3] رك: رساله جاحظ (درباره معاويه و امويان) - تحقيق عزت عطار ص 16.

[4] حماسه حسيني. ج 3 ص 103 و 125 و 219.

[5] رك: مقتل الشمس - محمد جواد صاحبي. ص 40 به نقل از مروج الذهب ج 3 ص 66.

[6] مع السجوم في ترجمة نفس المهموم. علامه شعراني. ص 252.

[7] رك: بررسي تاريخ عاشورا - آيتي. مقدمه علي اكبر غفاري.

[8] بخش اول اين خطبه كه شامل احاديثي از ذات مقدس رسول الله (ص) در باب فضايل مولا علي (ع) و اهل بيت عصمت و طهارت (ع) است. در كتاب «اسرار آل محمد» ترجمه كتاب سليم بن قيس. متوفاي 90 هجري. مترجم نامعلوم ص 185-8 مطالعه بفرماييد؛ با اين تفاوت كه در آن كتاب تاريخ ايراد خطبه را يكسال قبل از مرگ معاويه ميداند. دو بخش بعدي را نيز در كتاب «ولايت فقيه يا حكومت اسلامي» حضرت امام خميني «ره» ص 125 به بعد، به نقل از «تحف العقول» محدث حسن بن شعبه حراني قرن چهارم ببينيد.

[9] و علي السلام السلام اذا بليت الامة براع مثل يزيد. رك: سخنان حسين بن علي (ع) از مدينه تا كربلا - محمد صادق نجمي، دفتر انتشارات اسلامي، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ اول، بهار 70، ص 16 به نقل از لهوف، ص 20 - مثير الاحزان، ص 10 - مقتل خوارزمي ج 1، ص 185.

[10] «و اني لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح في امة جدي (ص) اريد ان... أسير بسيرة جدي و ابي علي بن ابي طالب...» رك: همان ص 23 - به نقل از مقتل خوارزمي ج 1 ص 188 - مقتل عوالم ص 54.

[11] و انا ادعوكم الي كتاب الله و سنة نبيه فان السنة قد اميتت و البدعة قد احييت» ر.ك: همان، ص 48 به نقل از طبري. ج 7 ص 240.

[12] «ايها الناس ان رسول الله (ص) قال من رأي سلطانا جائرا مستحلا لحرام الله ناكثا عهده مخالفا لسنة رسول الله (ص) يعمل في عباد الله بالاثم و العدوان فلم يغير عليه بفعل و لا قول كان حقا علي الله ان يدخله مدخله. الا و ان هولاء قد لزموا طاعة الشيطان و تركوا اطاعة الرحمن و اظهروا الفساد و عطلوا الحدود و استأثروا بالفي ء و احلوا حرام الله و حرموا حلاله» رك: همان ص 128 به نقل از طبري ج 7 ص 300 - كامل ابن اثير. ج 3 ص 280 - مقتل خوارزمي ج 1 ص 234 - انساب الاشراف ج 3 ص 171.

[13] رك: همان. ص 155 به نقل از تحف العقول. ص 174 - طبري ج 7 ص 300 -مثيرالاحزان ص 22 - ابن عساكر ص 214 - مقتل خوارزمي ج 2 ص 5 - اللهوف ص 69 در همين خطبه است كه امام (ع) سخن مهم و جمله معروف خود را كه بايد آن را مبناي انسانشناسي آن حضرت دانست، بيان ميكند.» الناس عبيد الدنيا و الدين لعق علي السنتهم... مردم بندگان دنيايند و دين لقلقه زبانشان است. حمايت آنان از دين تا وقتي است كه زندگيشان در گذر است و آنگاه كه آزمايش شوند دينداران اندك خواهند بود» آري حقيقت انسانها و گروه ها و اصالت شعارهايي كه ميدهند جز از راه آزمايش در گرفتاريها و... به دست نمي آيند. حوادث سخت و آزمايشهاي سنگين، فارق دينداران واقعي و ظاهري است و خوب را از بد، صالح را از طالح و خالص را از آلوده جدا ميسازد و گويي همه مردم چنينند. اللهم نجنتا من الفشل.